پايان يك راهبرد
عباس عبدي
آثار و نتايج راهبردي جنگ غزه و در آخرين مرحله آن يعني رودررويي با ايران براي اسراييل چيست؟ نظريه راهبردي اسراييل در حوزه نظامي بهطور طبيعي متاثر از توان اقتصادي، محدوديت نيروي انساني براي جنگ و ملاحظات جغرافيايي است. از اين نظر اسراييل فاقد عمق استراتژيك در هر سه زمينه مزبور است. بنابراين براي جبران اين ضعفها، رويكرد نظامي خود را براساس «برتري فناوري و تسليحاتي»، «برتري اطلاعاتي»، «جنگ كوتاهمدت و پيشدستانه با تلفات كم»، «بازدارندگي كامل» و «جلب حمايتهاي سخاوتمندانه غرب» به همراه «حمايتهاي افكار عمومي جوامع غربي» گذاشته است.جنگ غزه اغلب اين ويژگيها را به چالش كشيد. شكست اطلاعاتي نقطه آغاز بود، سپس جنگ پيشدستانه محقق نشد و عكس آن رخ داد، جنگ كوتاهمدت نشد و اكنون ۷ ماه از اين جنگ گذشته و چشماندازي هم براي پايان آن وجود ندارد. در اين ميان بيشترين ضربه به دو ركن امنيت ملي و نظريه نظامي آنان يعني حمايتهاي غرب و افكار عمومي جوامع آن وارد شده است. به عبارت ديگر عمق استراتژيك اسراييل كه عاريهاي بود دچار اختلال جدي شده است. رفتار غربيها با اسراييل در ماجراي پاسخ ايران به اسراييل و پس از آن، عدم موافقت با تشديد بحران از جانب اسراييل و نيز فشار ملموس به اسراييل براي توقف جنايات آن در غزه و از همه مهمتر اوجگيري مخالفت با اسراييل در افكار عمومي غرب به ويژه نزد جوانان و دانشگاهيان و نخبگان بهترين نمونههاي اين تحول است. اين تحول در آخرين تحليل نوح هراري، مورخ مشهور اسراييلي كه در روزنامه هاآرتص منتشر شد به خوبي بازتاب يافته است. در واقع هراري اندكي پس از آغاز جنگ اخير مواضعي تند و يكسويه عليه فلسطينيها و به سود دولت افراطي اسراييل گرفت. من در همان زمان يعني 1402/7/26 در يادداشتي با عنوان «نوح هراري؛ از علم تا سياست» مجموعه نكات و رويكرد او را با توجه به نوشتههاي خودش در كتاب «۲۱ درس براي قرن ۲۱» نقد كردم ولي اكنون و پس از گذشت ۲۰۰ روز از آغاز اين جنگ وي با نوشتن مقالهاي با عنوان: «در يك قدمي شكست هستيم» مسير ديگري را طي كرده است. اينبار با رويكرد ضد دولت اسراييل و شخص نتانياهو و حتي نقد افكار عمومي؛ وضعيت اسراييل را تحليل كرده است.
حرف اصلي هراري اين است كه نتانياهو به جاي تاكيد بر اهداف سياسي دنبال انتقامگيري است. به همين علت نتوانسته به اهداف ادعايي خود برسد. نابودي حماس و رها شدن نظاميان اسراييل هنوز محقق نشده است. ولي در عوض به جاي آن؛ آثار انتقام از زنان و كودكان و مردم غزه گريبان اسراييل را گرفته و اتحاد اسراييل را با كشورهاي غربي و نيز همكاري با كشورهايي چون مصر، اردن و عربستان سختتر كرده است. از نظر هراري اين جنگ انتقامي كه با ويراني غزه همراه شده، علاوه بر غزه جايگاه بينالمللي اسراييل را نيز ويران كرده و حتي اين كشور از سوي بسياري از دوستان سابق خود منفور و طرد شده است. براي تاييد ادعاي خود رفتار غربيها با اسراييل را در ابتداي جنگ غزه كه بسيار حاميانه و همدلانه بود، با رفتار كنوني آنها كه بسيار منفي و فاصلهجويانه است، مقايسه ميكند. ريشه آن را تصميم آگاهانه اسراييل براي ايجاد يك فاجعه انساني در غزه ميداند. وي صريحا اعتراف ميكند كه نسل جوان در ايالات متحده، اسراييل را كشوري نژادپرست و خشن ميدانند كه ميليونها نفر را از خانههايشان اخراج ميكند و آنان را به گرسنگي واداشته و هزاران غيرنظامي را بدون دليل و تنها براي انتقام گرفتن ميكشد و نتايج اين رفتار نه فقط در روزها و ماههاي آينده، بلكه براي دهههاي آينده محسوس خواهد بود. نفرتي كه عليه اسراييل و انزواي بينالمللي آن در ميان دانشگاهيان، هنرمندان و جوانان ابراز ميشود، فقط محصول تبليغات حماس نيست، بلكه محصول اولويتهاي نتانياهو در ۱۵ سال گذشته است.
اين تحليل هراري مطابق با واقعيت امروز اسراييل است. البته هنوز حمايتهاي بدون قيد و شرط غرب وجود دارد، ولي شكست راهبردي اسراييل در جنگ غزه و نيز در تقابل با ايران به وضوح روشن است. شكستهاي راهبردي را نميتوان با موفقيتهاي مقطعي و تاكتيكي جبران كرد. شكست راهبردي را بايد از طريق اصلاحات راهبردي جبران كرد. بهطور طبيعي اين اصلاحات راهبردي در دولت نتانياهو انجام نخواهد شد و نيازمند تغييرات بنياديتري در تلآويو است. بنابراين به نظر ميرسد كه مساله اصلي اسراييل شكست نظامي يا نرسيدن به يك موفقيت نظامي ملموس نيست. مهمترين مساله اسراييل در اين جنگ شكست اخلاقي و سياسي است كه تاكنون رخ داده و اگر فلسطينيها و ديگر كشورهاي منطقه به ويژه ايران درست رفتار كنند، اين شكست عميقتر هم خواهد شد. اين شكست ناشي از جنايات گسترده اسراييل در جنگ اخير است كه آخرين آن پيدا شدن يك گور دستهجمعي در نزديكي بيمارستان ناصر در غزه با بيش از ۲۸۰ جسد است كه دست تعدادي از اجساد از پشت بسته شده بود. وضعيت اسراييل به گونهاي شده كه امكان صدور حكم بازداشت كيفري عليه نتانياهو و برخي ديگر از مقامات سياسي و نظامي اسراييل نيز طرح شده هر چند احتمالش اندك باشد، ولي طرح و پيگيري اين مساله به تنهايي اثرگذاري مهمي دارد. شواهد براي ديدن اين جريان ضداسراييلي فراوان است. آخرين آنها اعتراضات گسترده دانشجويان معتبرترين دانشگاههاي امريكا مثل كلمبيا و هاروارد،امآيتي، ييل، عليه سياستهاي اسراييل در غزه و عليه حمايت ايالات متحده از اين سياستهاست. اين مراكز دانشجويي همواره پيشتاز تحولات سياسي مهم بودهاند و موجب عصبانيت شديد نتانياهو نيز شدهاند يا نمونه مهم ديگر، پس از آنكه دهها نويسنده و نامزد جوايز قلم امريكا، در اعتراض به جنگ غزه، از شركت در مراسم انجمن قلم امريكا انصراف دادند، اين انجمن مراسم سالانه اهداي جوايزش را لغو كرد. البته هنوز همه پايههاي راهبردي اسراييل فرو نريخته است. ولي همين بخشي كه دچار مشكل و ضعف شده، براي ناكارآمدي اين راهبرد كافي است و آنان را به تغيير راهبرد مجبور خواهد كرد. آيا دولت اسراييل تن به راهبرد دو دولتي خواهد داد؟ راهبردي كه بايد هزينههاي جديتري بپردازد. آينده نشان ميدهد چه خواهد شد. پرسش اين است كه ديگران چه بايد انجام دهند؟ با اين ملاحظات بايد متذكر شد، مطلقا نبايد كاري كرد كه منجر به بازگشت رويكرد فعلي غرب به ويژه مردم آن به اسراييل و بازسازي نگاه پيشين يا تضعيف روند موجود شود. همچنين تاكيد يكسويه بر «ميدان» و ناديده گرفتن ديپلماسي مخل هدف فوق خواهد بود. تركيب ديپلماسي و ميدان موفق است. گرچه جناح حاكم در دولت پيش ميان اين دو تعارض ايجاد و هزينه سنگيني را بر مردم و كشور بار كردند ولي انتظار ميرود كه حداقل اكنون چنين تعارضي را ايجاد و تشديد نكنند و اجازه دهند سود اندكي هم از يكدستسازي نصيب مردم شود. از سوي ديگر تمركز اطلاعرساني مهم است و تندروهاي بيمسووليت را بايد مهار كنند. يك نمونه آن سخنان نماينده تندروي مجلس كه سعي كرد توجيه كند يا خاليبندي تكذيب شده فرد ديگري مبني بر احضار شبانه سفير سوييس از سوي نهاد نظامي! در پايان متذكر ميشود كه بدون ترديد و در آينده حساسيتهاي كشورهاي منطقه و فرامنطقهاي عليه ايران بيشتر خواهد شد و اين به سود ايران نيست، چون آنان را به سوي اقدامات نرم تقابلي پيش خواهد برد. بنابراين بايد حساسيتهاي احتمالي را كم كرد.